بررسی قسمت سوم از فصل چهارم «شرلوک»؛ اولین پرونده، آخرین مسئله
- توسط محمد مهدی مبارکی
- دسته بندی: مقاله, نقد و بررسی
- بدون دیدگاه
- بازدید: 1.52k
به آخرین قسمت فصل چهارم شرلوک میتوان لقب بهترین درام بریتانیایی را داد. با موی اسکرین و بررسی و تحلیل آخرین قسمت از فصل چهارم شرلوک همراه باشید.
در آخرین سکانسهای قسمت دوم شرلوک شاهد معرفی یک شصخیت منفی جدید به دنیای شرلوک بودیم. شخصیتی که خودش را خواهر شرلوک میدانست و به نظر میرسید صدها برابر از شرلوکی که ما میشناسیم باهوشتر است. در همان سکانس شلیکی صورت گرفت و ما طی یک هفته به اغما شدید فرو رفتیم که بر سر دکتر جان عزیزتر از جانمان چه آمده! مرده؟ اما در اواسط آخرین قسمت از شرلوک شاهد بازگشت آن بودیم. لحظات آغازین شرلوک قسمت سوم سرشار بود از دلهره و هیجان. به خودم میگفتم که دیگه کار برادر باهوش شرلوک تمام شده و حال باید منتظر یک انتقام گیری جانانه و قتلعام خانوادگی هلمز باشیم. اما به یک باره ورق برگشت و دیدیم که تمام این صحنه سازیها برای شنیدن یک جمله بود:«شرلوک یک خواهرد دارد». بله؛ اینجا بود که صددرصد مطمئن شدیم که «یوروس» (در زبان یونانی به معنای باد شرقیست) واقعا وجود دارد. کمی جلوتر که رفتیم باز پی بردیم که «یوروس» از آن چیزی که فکرش را میکردیم باهوشتر است. به یکباره تمام فکر و ذکرمان به یوروس مشغول شد. شخصیتی که به یکباره از زیر بوته سر به بیرون آورد و وارد داستان شرلوک شد.
همانطور که در بررسی قسمت قبل اشاره کردم؛ برادر شرلوک (مای کرفت) با یک اشتباه لپی سرنخی از «شرینفورد» به ما داد. باور کنید تا همین دوشنبه فکر میکردم شرینفورد اسم یک شخصیت جدید است که میخواهد شرلوک را به طور کلی از سر راهش بردارد. شاید هم اسم رمز «موریاتی»!! به نظرم ما در فصل چهارم شرلوک با یکی از بهترین سوالات مجهول رو به رو بودیم. سوالاتی که دیگه لازم نبود برای حلشان یک فصل صبر کنید (سقوط شرلوک از روی خانهای که بر روی آن موریاتی خودکشی کرد). به نظر میرسید که نویسندگان این اثر یعنی Steven Moffat و Mark Gatiss با یک تفکر استوار دیگر میخواستند یکی از بهترین شرلوکها را بنویسند. شرلوکی که شاید در قسمت نخست خوب ندرخشید؛ اما در دو قسمت انتهایی درخشش بیشتر از الماس بود.
تمام این موضوعاتی که در ۳۰۰ کلمه نخست مطرح کردم تنها قسمت کوچکی از بحث اصلیمان بود. در اصل بحث اصلیمان بازی کردن با زمان است. ما در همان ثانیههای نخست این قسمت صدای موریاتی را بار دیگر شنیدیم. صدایی که به شخصه با شنیدن آن از شدت خوشحالی نمیدانستم چکار باید بکنم. دومین بازی با زمان در اواخر نیمه نخست صورت گرفت. زمانی که شرلوک برای صحبت با یوروس به سلولش رفته بود؛ جان واتسون فهمید که مدیر و سربازان آنجا ذهنشان توسط یوروس تسخیر شده و کمی جلوتر زمانی که مدیر آنجا دستور دستگیرشان داد بار دیگر صدای آشنایی به گوشمان خورد. بله؛ باز هم موریاتی! و باز هم گفتن کلمات «دلت برام تنگ شده؟». چند لحظه بعدتر هلکوپتری به شرینفورد نزدیک شد و در آن موریاتی بود! اینجا به صورت علنی سازندگان شرلوک داشتند داد میزدند که با موریاتی میخواهیم مخاطبان را زجرکش کنیم. اما کمی بعدتر فهمیدیم که این ماجرا به ۵ سال قبل بر میگردد و موریاتی کادوی یوروس بود. در کل یکی از ویژگیهایی که توانست این قسمت را به یکی از بهترین شرلوکها تبدیل کند بازی با زمان و بازگشت شخصیت محبوب طرفداران شرلوک، موریاتی بود.
دختری که عاشق بازی است؛ اما هم بازی ندارد
یکی از محبوبترین شخصیت بد تاریخ
در سکانسهای هدیه کریسمس ما شاهد سکانسهایی پر از رمز و راز بودیم. هدیهای که به پاس رمزگشایی از سه حمله ترورسیتی به یوروس داده شده بود؛ ملاقات با موریاتی! هنوز برایم مبهم است که در این ملاقات پنج دقیقه بدون شنود چه گذشت. در اینجا ۲ تئوری ایجاد شد. تئوری اول بیانگر تطابق و بازنویسی فکری موریاتی توسط یوروس است. در این سکانس هر کاری که یوروس از پشت شیشه انجام میداد؛ توسط موریاتی تقلید میشد. در لحظات آخر نیز شاهد افتادن صورت یوروس بر روی صورت موریاتی بودیم. طرفداران این تئوری به این نکته ایمان دارند که تمام نقشههای ماهرانه موریاتی برای گیرانداختن شرلوک توسط یوروس کشیده شده بود. اما در مقابل طرفداران تئوری شماره ۲ به هیچ وجه تئوری نخست را تایید نمیکنند. طرفداران این تئوری به دو مورد اشاره میکنند. اول اینکه اگه دوربین از سمت موریاتی فیلم برداری میشد ما شاهد افتادن صورت یوروس بر روی موریاتی بودیم و دوم اینکه ماجرای «کارل پاورز» قبل از ملاقات با یوروس اتفاق افتاد و به طور حتم موریاتی توسط یوروس بازنویسی مغزی نشده. شما طرفدار کدامیک از دو تئوری مطرح شده هستید؟ آیا تمام نقشههای زیرکانه موریاتی توسط یوروس کشیده شده بود یا اینکه یوروس اطلاعاتی را به موریاتی داد که وی بتواند نقشههاش را کامل کند؟
البته نمیتوان برروی این موضوع که نقشه «آخرین مسئله» به طور حتم به صورت مشترک توسط موریاتی و یوروس کشیده شده بود؛ سرپوش گذاشت. زیرا در بعضی از قسمتها یوروس اشاراتی به حدسهای موریاتی میزد و اینکه موریاتی نیز پیش از مرگش ویدئوهایی برای این مسئله طرح کرده بود.
در «آخرین مسئله» شرلوک تمام سعیش را میکند که به کمک یوروس خاطراتش را به یاد بیاورد و در بعضی از موارد نیز موفق میشود. اما در بعضی از قسمتهای خاطراتش یک سری تغییراتی میدهد. تغییراتی که برای فراموش کردن آن خاطره در بازنویسی ذهنش توسط خودش انجام داده. برای مثال در این قسمت ما شاهد داستانی با محوریت ردبرد بودیم. ردبرد در خاطرات شرلوک یک سگ بود و برادرش نیز این موضوع را تایید کرد. سگی که توسط خواهرش کشته شد. خواهرش نیز برای پیدا کردن آن یک شعر رمزآلود ولی بی معنی را ساخت. این قسمت از داستان شرلوک مرا به یاد کتاب Musgrave Ritual میاندازد. این کتاب محور یک شعر بی پایه و اساس بود و جالب است در آخر نیز داستان به یک خانه خانوادگی اشاره داشت.
در این قسمت ما شاهد اوج همکاری دو برادر و همکاری دوستداشتنی شرلوک بودیم. در این همکاری ما در بعضی از اوقات شاهد بد قلقی توسط برادر شرلوک رو به رو بودیم. بدقلقی که در کمی بعدتر از آن میفهمیم تمامش به خاطر حفظ حالت تعادل شرلوک بود. البته در بعضی از موارد به این نکته شک میکردم که نکنه در این سناریو مای کرفت نیز دست داشته. برادری که در آخرین سکانسها به یکباره غیبش زد. این قسمت از داستان شرلوک نیز مرا شدیدا به یاد کتاب Three Garridebs میانداخت.
یکی از نکاتی که توسط یوروس در این قسمت نیز بار دیگر گفته شده وجود رابطه جنسی بود. در قسمت دوم که یوروس در قالب یک دختر که به خاطر کارهای پدرش مشکل اعصاب پیدا کرده بود در جلوی شرلوک ظاهر شد. شرلوک در آن زمان به دلیل از دست دادن مری به افسردگی شدید بیمار مبتلا شده بود. در آن قسمت یوروس پرسید که آیا رابطه جنسی داشتی؟ در این قسمت نیز باز هم یوروس از شرلوک پرسید که رابطه جنسی داشته یا نه. در اینجا یوروس جواب پیچیدهای داد. گفت که قبلا یک بار تجربه کرده. کمی جلوتر وقتی به ملاقات پنج دقیقهای وی با موریاتی پی بردم به این فکر افتادم شاید در این پنج دقیقه یک رابطه صورت داده. اما وقتی فهمیدم که در میان آنها شیشه بود؛ این تئوری را حذف کردم. البته یوروس دو وجهی صحبت میکرد و در بعضی از دیالوگها میتوانستیم پی ببریم که فرد موردنظر جنس مونث است. البته در دیالوگهای دوپهلویش اشارهای به سریع بودن این اتفاق داشت که باز تئوری رابطه با موریاتی را زنده میکند. زیرا با موریاتی تنها در پنج دقیقه ملاقات داشت. در آخر هم هنوز نمیدانیم در آن پنج دقیقه کذایی چه چیزی بین یوروس و موریاتی رد و بدل شد.
در این چهار فصل ما شاهد رد و بدل شدن دیالوگهای جالبی بودیم. برای مثال در اواسط این قسمت زمانی که برادر شرلوک در حال تعریف کردن از یوروس برای شرلوک بود گفت:« همیشه شیطانی در زیر زمین هستند. یوروس شیطان توست» اما در اواخر این قسمت ما شاهد عکس این دیالوگ بودیم. اینبار شرلوک گفت:« تو همیشه بالاتر از من بودی.»
قسمت اول فصل نخست:شرلوک هلمز مرد بزگریه و فکر میکنم اگه خیلی خوش شانس باشه؛ شاید یه روزیه مرد خوب بشه!
قسمت سوم فصل چهارم: اون مرد بزرگیه قربان. – نه اون بهتر از این حرفاست؛ اون مرد خوبیه.
در آخرین بررسی از فصل چهارم شرلوک ( که به نظر میرسد آخرین فصل نیست! ) باید بگویم که ما در ان فصل همانند تریلرش شاهد فضای تاریکی از زندگی شرلوک بودیم. فضایی که در بعضی از اوقات در آن شرلوک خودش را پیدا میکرد و در بعضی از اوقات به دلیل مغرور بودن بیش از اندازهاش کار دست خودش و دوستانش میداد. جدا از تمام این حرفها، نباید فراموش کرد که شرلوک جزو یکی از بهترین سریالهایست که طی چند سال اخیر ساخته شد و در آن ما همیشه شاهد بهترین داستانها بودیم. داستانی که اگه در یکی از قسمتها افت میکرد ( مانند قسمت اول فصل چهارم ) صدای اعتراض تمام طرفداران گوش فضای مجازی را کر میکرد. به طور حتم دیگه شاهد چنین سریالی نخواهیم بود و امیدواریم که روند ساخت این سریال ادامه داشته باشد. همانطور که Steven Moffat گفت: “شرلوک هیچوقت تمام نمیشود و همیشه میتوان آن را ادامه داد.”
تهیه شده در موی اسکرین