دنیای مارول و ابرقهرمانی همیشه دستمایه خوبی برای آثار گیشهای در سینمای هالیوود بوده است. موضوعی که همانطور که به دنیای بازیهای ویدیویی هم وارد شده و عموما در این صنعت آثار کممایه و سطحی با محوریت دنیای ابرقهرمانی میبینیم، دست از سر دنیای سینما هم برنمیدارد تا همه ساله شاهد دنبالههایی از فرنچایزهای مختلف ابرقهرمانی باشیم. از طرفی سازندگان حتی به این حد نیز راضی نمیشوند و برای پر کردن جیبهایشان شاهد قرار دادن شخصیتهای مارول مقابل هم از بتمن و سوپرمن گرفته تا هالک و اسپایدرمن هستیم. این موضوع سبب به وجود آمدن ژانری به نام ابرقهرمانی شده است که حتی مطرح شدن اسم این ژانر نیز باعث فرار اهالی سینما و سینما دوستان میشود.
یکی از همین فرنچایزهای نسبتا جیب پر کن فرنچایز قدیمی “ایکس من” یا همان مردان مجهول میباشد که از سال ۲۰۰۰ به سینما قدم گذاشت. فیلمهای سری “ایکس من” نیز مثل بقیه فرنچایزهای ابرقهرمانی عموما فیلمهایی کم عمق و بیشتر برای ارضای مخاطبان اکشن دوست بودند و از لحاظ عمق محتوایی در سطحیترین حالت خود قرار داشتند. این سری با عرضه نسخه عجیب و بسیار ضعیف apocalypse به قهقرای کامل فرو رفت و به نظر میرسید که به معضل تکراری شدن حتی برای طرفداران دو آتیشه خود گرفتار شده است. در این شرایط بود که جیمز منگولد برای نجات این سری انتخاب شد تا ادامهای شایسته بر فیلم محصول ۲۰۱۳ یعنی وولورین که خود کارگردان آن بود، جلوی دوربین ببرد. حال باید ببینیم آیا در این کار موفق بود یا خیر.
در اولین نگاه متوجه تفاوت لوگان (LOGAN) با آثار قبلی میشویم. اگر چنگالهای وولورین را از فیلم بگیریم فیلم کمترین شباهت را به یک ادامه برای فرنچایز ایکس من نخواهد داشت. بر خلاف ذات اکثر فیلمهای ابرقهرمانی این بار ناامیدی و تاریکی در فیلم موج میزند. دنیای خلق شده توسط مگنولد دنیای بسیار تاریکی است که سبب شده است تا این فیلم کمی خلاف جهت ژانر خود شنا کند و این برای فیلم یک برگ برنده است. “لوگان” داستان وولورین را در شرایطی که سنش بالا رفته است و از لحاظ فیزیکی دیگر مثل قبل چابک نیست، به تصویر میکشد. او در کنار کالیبان از پرفسور اگزاویر مراقبت میکند. اگزاویر به شدت پیر و از کار افتاده شده است و قرصهای خاصی برای جلوگیری از تشنج مصرف میکند. طی اتفاقاتی وولورین با دختر بچهای به نام لورا آشنا میشود و متوجه میشود که او نیز یک جهش یافته است. داستان این نسخه مانند کلیت داستانهای ابرقهرمانی است و پیچش خاص و سورپرایزی ندارد. اما قطعا برگ برنده این نسخه از فیلم و دلیل اکثر نقدهای مثبت و تعریفها از این فیلم شده، دقت به عمق احساسات در شخصیتهای فیلم است. یعنی موضوعی که جای خالی آن همیشه در فیلمهای ابرقهرمانی خالی بود و آنها را به سمت کلیشه میبرد.
وولورین این بار به شکلی مکس پین وار (!) به الکل اعتیاد پیدا کرده است و روزهای نسبتا سختی را میگذارند. او پیر شده و دیگر مانند قدیم یارای مبارزات سنگین را ندارد و آسیب پذیریش بسیار بالا رفته است. در نتیجه درصدد جمعآوری پول مورد نیاز است تا به همراه اگزاویر و کالیبان به جای امنی سفر کنند. شخصیت پردازی وولورین در سطح خوبی قرار دارد و برای نخستین بار به ابعاد دیگر شخصیت او به جز چنگالهای معروفش (!) نیز پرداخته شد. از طرفی بخش اعظم فیلم به رابطه بین وولورین و لورا میپردازد. این رابطه آرام آرام و به صورت تدریجی در بستر فیلمنامه رشد میکند. یعنی از سطح صفر شروع میشود و به صورت فوق العاده کلیشه وار در سکانس آخر به صد میرسد. از سویی دیگر اما اگزاویر کاملا در حاشیه قرار میگیرد و فرجام نه چندان مناسبی نیز دارد. در طول فیلم و بعضی سکانسها او سعی میکند تا وولورین را نصیحت کند که این موضوع باعث میشود صحبتهای وی حالت شعاری به خود بگیرد. کالیبان نیز با گریم بینظیر خود به یکی از بهترین شخصیتهای فیلم تبدیل میشود که پتانسیل بسیاری بیشتری برای مانور داشت. شخصیت منفی این سری را میتوانیم دانلد پیرس بدانیم. فیلمنامه اصلا اطلاعات خوبی از پیشینه او به ما نمیدهد و پرداخت شخصیت او در این زمینه کمی ضعیف است. ما از انگیزه شخصی او برای کارهایش با خبر نمیشویم و این یک نکته منفی قلمداد میشود.
اما بر عکس فیلمنامه “لوگان” در بحث اکشن ماجرا بسیار عالی عمل میکند. فیلم مملو از صحنههای خشونت و خونریزی است به طوری که مخاطب تاب دیدن بعضی صحنهها را نداشته باشد. بخش اکشن بسیار بهتر از فیلمهای گذشته کار شده است و بیننده این بار علاوه بر وولورین لورای کوچک اندام را نیز در کنار او میبیند که در کشت و کشتار دست کمی از او ندارد! جنگها خصوصا در صحنههایی که این دو کنار هم هستند بسیار جالب کار شده است. از سویی دیگر بچههای جهش یافته و قدرتهای خاص هر یک از آنها پتانسیل بالقوه بیشتری داشت تا در جنگها سکانسهای زیباتری را رقم بزند اما از آنها استفاده کمی شد. در قسمت بازیگری نیز هیو جکمن پس از ۱۷ سال بازی در این نقش بالاخره موفق میشود تا نقشآفرینی بسیار خوبی از خود به نمایش بگذارد. استیون مرچنت کمدین نیز در نقش کالیبان با گریم سنگین خود عملکرد بسیار زیبا و خیرهکنندهای دارد. دافته کین هم به عنوان یک بازیگر نونهال نمایش خوبی از خود به جای میگذارد. پاتریک استوارت نیز در نقشی که ۱۷ سال بازی کرده است، بازی معمولی از خود به نمایش میگذارد و در ترسیم پرتره اگزاویر پیر و خرد شده نسبتا موفق عمل میکند.
به طور کلی فیلمهای این سبک جای صحبت و بررسی زیادی ندارند اما “لوگان” تا حدودی کوشیده تا از کلیشههای رایج سبک خود فاصله بگیرد و دنیای کمیک و ابرقهرمانی خود را با درامی نسبتا تلخ تلفیق کند و در نتیجه هوادارانی از چند طیف متفاوت برای خود دست و پا کند. فیلم از حد خود بیشتر تعریف شده است و مورد لطف بیرویه بعضی منتقدین با شاهکار نامیدن آن شده است. اگر به عنوان یک فیلم ابرقهرمانی به لوگان نگاه کنیم میتوان آن را اثری بسیار خوب و خوش ساخت قلمداد کرد که در زمره آثار خوب ابرقهرمانی بعد از سه گانه نولان قرار میگیرد. ولی اگر به عنوان یک فیلم به آن بنگریم اثری متوسط است که در همه زمینهها معمولی عمل میکند. نباید از لوگان انتظار فیلمنامهای عمیق یا فیلمی اعجابآور داشت. اما اگر برای سرگرمی و خداحافظی با سری ایکس من و دیدن اکشنی ناب و تماشایی خواستار تماشای آن هستید حتما “لوگان” فیلم شماست.
خسته نباشید ، عالی ! لذت بردیم از نقد زیبای شما ، با آرزوی موفقیت