نقد و بررسی فیلم Maze Runner: The Death Cure
- توسط rahaansari
- دسته بندی: سینما, نقد و بررسی
- بدون دیدگاه
- بازدید: 489
فیلم Maze runner: The Death Cure سومین و آخرین قسمت از سهگانه Maze Runner با کارگردانی “وس بال” با ژانر علمی، تخیلی، اکشن و هیجانانگیز با بازی بازیگران محبوب و معروفی چون “دیلان اوبراین”، “توماس برودی سنگستر”، “کایا اسکودلاریو” و … که بازیگران ثابت این مجموعه بودهاند در ژانویه ۲۰۱۸ اکران شد.
در ابتدا قرار بود این فیلم پرحاشیه در تاریخ فوریه ۲۰۱۷ (بهمن ماه ۹۵) به نمایش درآید که به خاطر تصادف نسبتا شدید “دیلان ابراین” بازیگر نقش توماس تاریخ اکران این فیلم یازده ماه به تاخیر افتاد.
برای داشتن نقدی کاملتر بهتر است ابتدا دو سری قبل را مورد بررسی سریعی قراردهیم:
در سری اول فیلم توماس و دوستانش در محوطهای که با هزارتوهای بسیار پیچیده و موجوداتی عنکبوت مانند محاصره شدهاند بدون آنکه کوچکترین خاطرهای از زندگی قبلشان داشته باشند و هرماه فقط یک نفر به آنها اضافه میشود. توماس به زودی درمیباید که سازمان پیچیدهتری در پس این دیوارهای بزرگ و هزارتوهای سنگی است. پس از ورود کاراکتر ترسا با بازی “کایا اسکودلاریو” تنها دختر حاضر در هزارتو توماس بار دیگر متوجه میشود که خود او و ترسا عضوی از همان سازمان به نام ویکد بودهاند. بعد از تغییر شرایط و وخیم شدن اوضاع توماس دیگران را راضی به فرار از هزارتو میکند.
در سری دوم آنها پس از خروج از هزارتو وارد مکانی میشوند که برای بازماندگان هزارتوها تدارک دیده شده است و متوجه میشوند که محوطه هزارتو برای یک نوع آزمایش خاص ترتیب داده شده است و آنها تنها موردهای آزمایشی نبودهاند. توماس با ملاقات پسری به نام الکس متوجه میشود اتفاقات مشکوکی در حال وقوع است و با زیرنظر داشتن جانسون رییس مجموعه با بازی درخشان “آیدان گیلن” اتاق مخفی را پیدا میکند و مطمئن میشود که جانسون نیز برای “آوا پیج” با بازی “پاتریشا کلارکسون” یا همان سازمان ویکد کار میکند و بار دیگر به همراه دوستانش از آنجا نیز فرار میکنند. آنها متوجه میشوند که بیماری لاعلاجی (زامبی) سالهاست نسل بشریت را تهدید میکند و اوا به دنبال پیدا کردن درمان، کودکان و نوجوانان را در هزارتوها طی آزمایشات سخت پرورش میدهد ولی هیچ چیزی چاره نیست. توماس به همراه دیگر دوستانش به گروهی به نام «مقاومت دوم » میپیوندند. ولی با خیانت ترسا و رسیدن ویکد ( اوا ) پایان خوشی برای این قسمت نخواهیم داشت.
در سکانس اولیه قسمت سوم با نام “علاج مرگ” توماس و “وینس” رهبر گروه مقاومت دوم به دنبال قطاری با سرعت درحرکت هستند و به نظر میرسد در جستجوی مینهو “کی هونگ لی” یکی از دوستان نزدیکش هستند.
آنها پس از کنترل بالگرد سازمان ، اقدام به فرار همراه با واگن حاوی بچهها میشوند ولی با دخالت جانسون بار دیگر شکست خورده و مینهو همچنان اسیر ویکد و تحت آزمایشهای فراوانی که ترسا که حالا به یکی از دکترهای مورداعتماد اوا تبدیل شده است قرار میگیرد. ترسا ولی با وجود حس خاصی که به توماس پیدا میکند همچنان لجوجانه به آزمایشات خاص خود برای درمان بیماری میپردازد ….
میتوان به جرئت گفت دو قسمت قبلی مجموعه دونده هزارتو بسیار قویتر عمل میکند، چه از لحاظ ساخت و چه از لحاظ خط سیر داستانی که بسیار پیوسته و منطقی جلو میرود، جلوههای ویژه قابل قبول و بازی بسیار واقعی بازیگران از نکات برجسته دو قسمت قبل یعنی “دونده مارپیچ ۲۰۱۴” و “دونده ماریچ: محاکمات سوختگی ۲۰۱۵” بوده است.
در قسمت پایانی ولی “وس بال” شاید نتوانست مانند دو سری قبل موفق عمل کند. اتفاقات سریع و بدون دلیل رخ میدهند مکالمههای بیانتها و هالهای پررنگ از زامبیها، تیر، تفنگ و صدای شلیک شاید حتی مانعی برای درک درست خط پر فراز و نشیب داستان باشد. تکرار مکررات در این سری زیاد اتفاق میفتد ،صحنهها و درگیریها یکسان و در این فیلم به ندرت شاهد اتفاقات نو و جدید هستیم. روابط شخصیتها و پردازش کاراکترها در سطح باقی میماند و همانند دو سری قبل چیز قابل پرداختی ارائه نمیشود.
“دیلان اوبراین” نیز که پس از مصدومیت شدید خود بار دیگر برای رهبری جنبش مقاومت دوم برخواسته بود با دیالوگهای تکراری و بازی نه چندان متفاوت نتوانست اثری ماندگار از خود خلق کند.
دیگر بازیگران نوجوان حاضر در فیلم نیز مانند اوبراین موفق به عرض اندام نشدند و همچنان در این سری مشغول تعقیبوگریز و فرار روبروی دوربین بودهاند، دراین میان شاید “توماس برودی سنگستر” در نقش نیوت تنها کسی بود که با وجود پایان غمانگیز شخصیت دوستداشتنیاش توانست تاثیری درروند پایانی فیلم داشته باشد. “رزا سلزار” نیز در نقش برندا یکی دیگر از شخصیتهای مکملی بود که بسیار قوی عمل میکند و حتی میتوان به راحتی اورا بازیگر نقش اول زن تصور کرد چرا که در مقابل بازی خشک و بی روح “کایا اسکودلاریو” او بسیار قوی عمل میکند.
یکی از مهمترین بارزههای هر فیلم و سریالی پایان مناسب و به جا برای آن است به طوری که داستان کامل بیان شود و یا حدالمکان سرنوشت شخصیتهای مهم آن مشخص شود. ولی در این فیلم ما شاهد پایانی باز و اتفاقی غیر منتظره و بدون دلیل هستیم و آن هم وجود درمان قطعی در خون توماس بیان میشود! در حالیکه تنها توضیحی که در این باره خواهیم دانست آزمایشگاهی بودن اوست که جانسون در لحظات پایانی عمر خود قبل از زخمی کردن توماس میگوید.
با این همه تماشای این سری برای طرفداران سه گانههایی نظیر بازیهای گرسنگی (The Hunger Games) و نامتقارن (Divergent) حتما پیشنهاد میشود چرا که به عنوان اثری نوجوان محور توانسته است نظر منتقدین را به خود جلب کند.
کارگردان شاید یکی از نکات بارز فیلم باشد چرا که با وجود کارنامهی درخشان در سرپرستی جلوههای ویژه داشته است توانسته خود را نیز در صنعت فیلمسازی ثابت کند. “دوندهی هزارتو: علاج مرگ” به حدی هیجان و سرعت دارد که حتی افرادی که به اشتباه به دیدن این فیلم رفتهاند نیز میتوانند با آن همراه شوند و نقاط تاریک داستانی را با تصورات خود پر کنند. شاید که “علاج مرگ” کاملاً قادر نباشد که با مضامین نوجوانانهای که در جانش ریشه دواندهاند کنار بیاید اما میتوانیم که به بلوغ رسیدن کارگردان در این اثر را مشاهده کنیم. با وجود پراکندگی زیاد شاید بتوان در پایان این قسمت را به عنوان پایانی درخور برای این مجموعه در نظرگرفت.