بررسی قسمت دوم فصل دوم سریال Westworld: دیداری مجدد
- توسط محمد پارسی
- دسته بندی: سریال, مقاله, نقد و بررسی
- بدون دیدگاه
- بازدید: 690
قسمت دوم از فصل دوم سریال Westworld شروعی زیبا و حیران کننده دارد. اولین ورود رباتها و دلورس به دنیای واقعی انسانها! قسمت دوم این فصل با نام “دیدار مجدد” جایی است که به صورت واقعی ماجراهای فصل دوم آغاز میشود و دوباره سردرگمی و حیرت به سراغ بینندگان میآید. پس در ادامه با موی اسکرین همراه باشید.
قسمت دوم از جایی شروع میشود که سازندگان رباتها “آرنولد” و”فورد” برای جلب نظر سرمایه گذاران رباتها را به معرض نمایش گذاشتهاند و از همین آغاز میشود متوجه شد که “آرنولد” علاقه چندانی به جلب نظر دیگران ندارد اما “فورد” جوان با هیجانی بالا منتظر شگفت زده کردن مهمانان است. “آرنولد” از شرکت دادن “دلورس” در آن نمایش سرباز میزند و او را با خود به خانهای که در حال ساخت برای خود و خانوادهاش است، میبرد. اگر یادتان باشد در قسمت ششم فصل اول جایی که “مرد سیاه پوش” و “تدی” به سمت پرایا درحرکت هستند، تدی به مرد سیاه پوش “هزارتو” را این چنین توصیف میکند:” هزارتو حاصل زندگی یه انسانه، تصمیمهایی که میگیره، و رویاهایی که داره، در مرکز اون یه مرد افسانهای هست که چندین بار کشته شده، اما همیشه تونسته که به زندگی برگرده، مرد برای بار آخر زنده شد و تمام کسانی که کشتنش رو به درک واصل کرد. یه خونه ساخت و درون اون خونه یه هزارتوی پیچیده ساخت، طوری که فقط خودش بتونه از اون خارج بشه. حدس میزنم تجربه کلی مبارزه رو داشته باشه.” مردی که برای خودش یک خانه ساخت و درون آن خانه یک هزارتوی پیچیده ساخت، شاید “آرنولد” باشد و شاید هم “دلورس” که شخصیت دومی چون “وایت” دارد که یک مرد است و حسابی محو خانه “آرنولد” شده بود. البته این نکته را نباید فراموش کرد که آجرهای خانه در حال ساخت به نوعی شکلهای مربعی داشتند که قابل توجه هستند.
در ادامه به جایی میرسیم که “لوگان” که به نظر میرسد در همان مهمانی میباشد توسط دونفر که خود را نمایندههای شرکت “آرگوس” سازنده رباتها معرفی میکنند، به سرمایه گذاری در پارک ترغیب میشود. یکی از این دو نفر همان “انجلا” زنی است که در اولین حضور “ویلیام” در پارک راهنمای او است و در زمان حاضر یکی از در رکابان “دلورس” در قتل عام سهام داران “دلوس” است. در این مراسم “لوگان” از دیدن رباتها تعجب کرده اما از غیرطبیعی بودن و اینکه رباتها خوب ادای انسانها را درنمیآورند، شکایت میکند اما پس از اینکه متوجه میشود “آنجلا” هم یک ربات است، نظرش به کلی تغییر میکند و میگوید که بشریت هنوز علم رسیدن به این سطح از تکنولوژِ را ندارد. اما یک نکته از فصل اول ذهن من را به خود مشغول کرده است. در فصل قبل “فورد” به “برنارد” میگوید در اوایل شروع به کار پارک “وست ورلد” رباتها به طرز عجیبی غیرطبیعی رفتار میکردند و به انسانها شباهتی نداشتند و در اینجا هم “لوگان” متوجه این موضوع میشود. در همین لحظه با حرکت دست “آنجلا” تمامی رباتها و همکار مردی که از “آرگوس” آمده است، از حرکت بازمیایستند و خشکشان میزند و فقط “آنجلا” زنده و پویا است. حدس ما میگوید که “آنجلا” یک انسان است و حتی در اولین سفر “ویلیام” که به عنوان راهنما او را همراهی میکند، شرکت او را میفرستد تا این بار “ویلیام” را تحت تاثیر قرار دهد.
در اواسط قسمت دوم شاهد ورود باشکوه “جیم دلوس” پدر “لوگان” و رئیس شرکت “دلوس” به پارک هستیم که آمده است تا شرایط را برای سرمایه گذاری بسنجد. این بازدید به نظر پس از اولین سفر “ویلیام” و “لوگان” به “وست ورلد” اتفاق میافتد و در این بازدید به نظر میرسد که “دلوس” بزرگ هیچ علاقهای به سرمایه گذاری در پارک ندارد اما “ویلیام” او را با گفتن چند جمله متقاعد کرد. “ویلیام” با گفتن اینکه این پارک خود واقعی هر شخصی را نمایان میکند و از این طریق میتوان ذائقه و علاقه مشتریها را بدست آورد و این بهترین راه برای شناختن مشتریها است. در همین سکانس “جیم دلوس” اذعان میکند که “لوگان” پارک “وست ورلد” را ساخته است. پس میشود به این نتیجه رسید که “آرگوس” یا همان شرکت “فورد و آرنولد” تنها ساخت رباتها را برعهده داشتهاند و ساخت پارک برعهده “دلوس” بوده است.
در انتهای این قسمت شاهد هستیم که “لوگان” بخاطر شکستی که از “ویلیام” در زندگی خود داشته است، رو به استعمال مواد مخدر آورده است و در طی یک مکالمهای که در جشن بازنشستگی “جیم دلوس” با “دلورس” دارد، در مورد بلایی میگوید که قرار است سر بشریت بیاید:” این صدای احمقهایی که وقتشون رو به بطالت میگذرونن، در حالیکه کل بشر قراره تو آتیش بسوزن، و خندهدارترین قسمتش اینه که خودشون کبریت رو روشن میکنن.” آیا “لوگان” خبر دارد که چه اتفاقی قرار است برای سهام داران پارک بعدها بیافتد؟
در انتهای این قسمت شاهد این هستیم که “ویلیام” در حال ساخت و ساز قسمت جدیدی در پارک است و “دلورس”را برده است تا این شاهکار جدیدش را به او نشان دهد. در زمان حاضر “دلورس” و “تدی” را میبینیم که “دلورس” در مورد مکانی به اسم “گلوری” صحبت میکند که یک دوست قدیمی قبلا آنجا را به او نشان داده است و آنجا یک مکان نیست بلکه یک اسلحه است و از آن برای نابود کردن خود انسانها استفاده خواهد کرد. آیا این “گلوری” همان سازهای است که “ویلیام” آن را میساخت؟ نمیدانم چرا پس از دیدن این قسمت این نظریه به ذهنم رسید که “فورد و آرنولد” شاید وجود نداشته باشند و تنها ساختهای برای بازی دادن ما باشند. پس بهتر است صبر کنیم تا قسمتهای آینده برایمان کمی موضوع را باز کنند.